¤¤شهادت امام صادق را به همه ی شیعیان تسلیت می گویم¤¤



شاید جمله ی تکراری تلویزیون رو گفتم ولی واقعیت اینه .
امام ما امروز شهید شده امام مذهب شیعه ، مذهب جعفری ، و علوی .
باید در مورد این لغات فکر کرد . نمی خوام در مورد این صحبت کنم خواستم فقط یاد آوری کرده
باشم.

خوب یا بد امروز تعطیل بود . خیر سرمون می خواستم درس بخو نم به قولی ریاضی رو ببندم .
آخه ارواح خاک امواتمون هفته ی دیگه باز هم امتحان داریم . شرحشو دیروز مختصری دادم .
ولی دریغ از یه خورده عنایت به این درس باستانی . این بی اعتنایی که ما به این موجود می کنیم تن امثال ارشمیدس و ارسطو و کپلر و ... بقیه علمارو تو قبر به لرزه در میاره .
ولی چه کنیم که به علت ارادت زیاد به این بزرگواران دلم نمیاد تو قبر بپوسن اینه که هر از گاهی جنبیدن تو اون یه گله جارو می طلبه . خدا این کرده ها رو با نکرده هامون یر به یر کنه .
آمین ... . ارواح گذشتگان علی الخصوص ریاضی بلداش شاد . باز آمین .... .

خلاصه الان که از نصف شب هم گذشته ولی بدونید نوشتن این نامه رو از دیروز شروع کردم ولی
عجب حکمتیه که از دیروز تا امروز احساس یه خورده بگی حتی سر سوزنی هم احساس خستگی نکردم خدا قوت آقا حامد . راستیتش ما رو دوران راهنمایی لوتی صدا می کردن ما هم
خوشمون میومد لقب با مسمّایی بود . به خاطر همین از این به بعد به خودم می گم لوتی شما هم بگید سر ما منت نهادید .

٬حامد جان اخذ لقب لوتی را به تو تبریک می گوییم٬


بابا شرمندم نکنید .مرسی .
خلاصه جونم واستون بگه عمومون امروز مهمون ما بود با اهل و عیال .
قدی تقریبا کوتاه ، شکمی بر آمده ، سیبیلی کلفت و تاب داده با موهای فرق وا کرده وصورتی
مثل آینه راستشو بخواین اگه اون یه خورده ریشی که داره رو نزنه کوسه بودنش از هزار فرسخی
تو چشم می خوره . اگه مزرعه ی آفت زده دیده باشید دیگه احتیاجی به توصیف محاسن یه کوسه نیست .
ولی با همه ی این احوالات و شرح ما هو فی وجناته آدم خوش تیپ و خوش پوش وخوش مشربیه . اکه باهاش هم کاسه شید مفتون اون می شید . الاخص شیفته ی اون سیبیلاش .
مقید به هیچ اصول وفروعی از دین نیست تا موقعی که احساس کنه باید دسی به دامن یکی
بشه . دیوار کوتاهتر از خوده اوس کریمش هم پیدا نمی شه . اندک زمانی چهره عوض کرده خرقه پوش می شود و چندین شب و روز عبا می پوشد و با تسبیح هم سخن می شود و در
مواقع نماز بر سجاده می نشیند وندا ارجعی الیک سر می دهد . چنان حروف حلقوی را از مخارج درست ادا می کند که اگر ندانی می گویی عمری است که در حجره های حوزه ی علمیه
مشغول آموختن تجوید و عربی بوده است و الهدایه و مقدمات و ... و ... تا خارج را گذرانده و اکنون مجتهدی عظیم الشأن است که مراتب ومنزلت وی دور از عقول بشر دو پا ست . حتما اکنون نیز درس خارج می کند و هزاران مرید جان بر کف و سر سپرده دارد . اگر این همه فکر نکردی مطمئن باش فکر می کنی او نسل اندر نسل عرب بوده و از بیخ کلفت است .
القصه عابد و زاهد مذکور به این رویه زندگی را می گذراند تا تطمئنّ قلبی گردد که قهر ایزد منان
از وی زدوده شده است آنگاه است که ذاکر و پارسای چندی قبل می شود همان بنده ی مال و مکنت دنیوی و تارک آخرتی که چندی پیش در فراغش شاید کاسه کاسه اشک می ریخت .
اگر حالا بگویی نماز چند رکعت است بعید می دانم یادش بیاید . خدا هم همیشه با اوست ودر
چهل و اندی که پروردگارش به او عمر داده به جز یک بار که من یادم می آید تا حال ریاضت های او بیشتر از یک هفته طول نکشیده و با صلح نامه خوش آب وتاب با خدا هم کنار آمده .
ولی مکروا و مکر الله ... .
کلا آدم خرافاتی است به خوش قدمی و بد بیاری و از این قبیل چیزها اعتقادی راسخ دارد حتی
محکمتر از وحدانیت آن یکتا . در ماه رمضان سعی می کند قرآن بخواند نمی دانم چه حکمتی دارد ولی برایم جالب است شاید سفره رمضان او را هم وسوسه می کند ولی روزه نمی گیرد .
نه خودش ونه عیالش و نه دختر بزرگتر که پنج سالی است که وارد سن بلاغت شده خدا می داند شاید مقلد آقای صانعی باشد وما هم که نادیده ها را ندیدیم . ولی این به جز یک دلگرمی
بیش نیست . ولی هر ماه مبارک ما را حداقل یک بار برای افطار دعوت می کند تا شاید در روزه ها ی آن ماه سهیم باشد و ما هم با خوشحالی می رویم ولی من با اکراه آنجا افطار می کنم چون غذایی که خمسش در آن است از گلو به این راحتی پایین نمی رود .
اخوی ابوی ما سیگار را جزئی از خود می داند . توتون جزئی از خون او شده . در بدن او علاوه بر
گلبول ها ی مرسوم گلبول سیاه نیکوتین نیز یافت می شود . راستی در مورد عمو ته سیگار و عمه فندک یادم رفت سخنی به میان آورم . ته سیگار داداش ناتنی و فندک آبجی رضاعی عموی
ماست گویا ناف این بشر را با فندک آتش زده اند که آن را همیشه به خود ضمیمه می کند . وصیت کرده است علاوه بر مهر کربلا در کنارش فندک و ته سیگا رهم در قبرش بگذارند .
مادر بزرگم می گوید من به او با ته سیگار شیر می دادم وگر نه نمی خورد . در شیشه شیرش هم کمی توتون می ریختم . خلاصه این مرد سقش را با سیگار برداشته اند .
باکس باکس این زهره ماری را می خرد و دود می کند . تا آنجا که از نه سوراخش دود بیرون می زند . دومی را با آتش اولی روشن می کند .
دیگر باید آن مجاری تنفسی بعد ۲۰ ،۳۰ سال شبیه لوله اگزوز شده باشد . آخرش اگر بی نماز و روزگی اش او را در آن دنیا گیر نیاندازد از نفرین های این شش وامانده به او گزندی خواهد رسید . خدا نکند .
هر چه باشد عموی ماست ومن اورا بسیار دوست می دارم ولی باید خود عقوبت کرده هایش را باز پس دهد پس از خدا می خواهم قبل حسابرسی اعمالش و قبل از اعمال اختیارملک الموت وسر رسیدن عجل معلق هدایت کند هم اورا هم مارا وخدایمان ما را جمیعا بیامرزد .
سپاس خدایی را که قدرت توبه به بندگانش عطا نمود .